جدول جو
جدول جو

معنی گوری چی - جستجوی لغت در جدول جو

گوری چی
دهی است از دهستان انگدان بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 255000 گزی جنوب کهنوج و 5000 گزی شمال راه مالرو انگدان به بیابان، کوهستانی و گرمسیر و سکنۀآن 200 تن و آب آن از رودخانه است، محصول آن خرما وشغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، مزرعۀ کمدارک جز و این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گاری چی
تصویر گاری چی
رانندۀ گاری از وسایل نقلیه با گردونۀ دوچرخه یا چهار چرخه که به اسب یا الاغ می بندند و بیشتر برای باربری از آن استفاده می کنند
فرهنگ فارسی عمید
کسی که گاری میراند، دارندۀ گاری، آنکه با گاری اشیاء را حمل کند
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان، سکنۀ آن 423 تن، آب آن از قنات، محصول آن غلات دیم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است، راه مالرو دارد و تابستان از سیف آباد اتومبیل میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان فعله گری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان، سکنۀ آن 165 تن، آب آن از قنات، محصول آن غلات و حبوب دیمی، شغل اهالی زراعت است و در تابستان عده ای از سکنه برف به سنقر حمل می نمایند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، سکنۀ آن 1250 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه، جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ده کوچکی از دهستان سیدلو بخش بانۀ شهرستان سقز که سکنۀ آن 25 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
آنچه قابل گوریدن است. آنچه تواند بگورد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
صفت گوریده. درهم وبرهمی. پریشانی. (یادداشت مؤلف). رجوع به گوریده و گوریدن شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان خمیر بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 74000 گزی شمال باختری بندرعباس، سر راه فرعی لار به بندرعباس، جلگه و گرمسیر است، سکنۀ آن 250 تن است، آب آن از چاه است، محصول آن خرما و غلات و شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
باتیستا (1538- 1612 میلادی)، شاعری است ایتالیایی که در فرار متولد شده، وی مؤلف کتاب تراژدی کمدی ’پاستور فیدو’ است
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ستخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 50 هزارگزی باختر اسفراین، جلگه، معتدل، دارای 4 تن سکنه، زبان کردی، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت است، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 14 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 2 هزارگزی شمال شوسۀالیگودرز به ازنا، جلگه و معتدل است، سکنۀ آن 407 تن است، آب آن از چاه و قنات تأمین میشود، محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است و تابستان اتومبیل میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 175 هزارگزی جنوب خاوری کهنوج و یک هزارگزی باختر راه مالرو رمشک به سیریک، سکنۀ آن 6 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گاری چی
تصویر گاری چی
کسی که گاری را میراند آنکه بوسیله گاری اشیا را حمل کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چگور چی
تصویر چگور چی
کسی که چگر نوازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمرک چی
تصویر گمرک چی
ترکی کوستا کار باژ گیر متصدی گمرک مامور گمرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاریچی
تصویر گاریچی
کسیکه گاری میراند، دارنده گاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گو چی
تصویر گو چی
گودال کوچک مغاک کوچک، گودال
فرهنگ لغت هوشیار